20 دسامبر(گریگوری) / 2 ژانویه(جولیان)

آیات روز
تقویم جدید
افسسیان 1: 16 - 23

[16] باز نمی‌ایستم از شکر نمودن برای شما و از یاد آوردن شما در دعاهای خود، [17] تا خدای خداوند ما عیسی مسیح که پدر جلال است، روح حکمت و کشف را در معرفت خود به شما عطا فرماید. [18] تا چشمان دل شما روشن گشته، بدانید که امید دعوت او چیست و کدام است دولت جلال میراث او در مقدسین [19] و چه مقدار است عظمت بی‌نهایت قوّت او نسبت به ما مؤمنین مطابق عمل توانایی قوت او [20] که در مسیح عمل کرد چون او را از مردگان برخیزانید و به ‌دست راست خود در جایهای آسمانی نشانید، [21] بالاتر از هر ریاست و قدرت و قوت و سلطنت و هر نامی که خوانده می‌شود، نه در این جهان فقط، بلکه در جهان آینده نیز. [22] و همه ‌چیز را زیر پایهای او نهاد و او را سر همه‌ چیز به کلیسا داد، [23] که بدن اوست یعنی پری او که همه را در همه پر می‌سازد.

غلاطیان 3: 8 - 12
(رساله، شنبه قبل از میلاد مسیح)

[8] و کتاب چون پیش دید که خدا غیریهودیان را از ایمان عادل خواهد شمرد، پیشاپیش به ابراهیم مژده داد که «تمامی ملّتها از تو برکت خواهند یافت.» [9] بنابراین اهل ایمان با ابراهیمِ ایماندار برکت می‌یابند. [10] زیرا تمامی آنانی که از اعمال شریعت هستند، زیر لعنت می‌باشند زیرا نوشته شده است: «ملعون است هر ‌که استوار نماند در تمام نوشته‌های کتاب شریعت تا آنها را به‌ جا آرد.» [11] امّا معلوم است که هیچ‌‌کس در حضور خدا از شریعت عادل شمرده نمی‌شود، زیرا که «عادل به ایمان زیست خواهد نمود.» [12] امّا شریعت از ایمان نیست بلکه «آنکه به آنها عمل می‌کند، در آنها زیست خواهد نمود.»

لوقا 14: 1 - 11

[1] و واقع شد که در روز سبّت، به خانهٔ یکی از سران فریسیان برای غذا خوردن وارد شد و ایشان مراقب او می‌بودند، [2] و اینک شخصی که بدنش آب آورده بود، پیش او بود. [3] آنگاه عیسی برگشته علمای مذهبی و فریسیان را خطاب کرده، گفت: «آیا در روز سبّت شفا دادن جایز است؟» [4] ایشان ساکت ماندند. پس آن مرد را گرفته، شفا داد و رها کرد. [5] و به ایشان روی آورده، گفت: «کیست از شما که الاغ یا گاوش روز سبّت در چاهی افتد و فوراً آن را بیرون نیاورد؟» [6] پس در این امور از جواب وی عاجز ماندند. [7] و برای مهمانان مَثَلی زد، چون ملاحظه فرمود که چگونه بهترین جاهای مجلس را اختیار می کردند. پس به ایشان گفت: [8] «چون کسی تو را به عروسی دعوت کند، در بالای مجلس منشین، مبادا کسی بزرگتر از تو را هم وعده خواسته باشد. [9] پس آن کسی ‌که تو و او را وعده خواسته بود بیاید و تو را گوید: ‘این کس را جای بده’ و تو با خجالت بروی و در پایین مجلس نشینی. [10] بلکه چون مهمان کسی باشی، رفته در پایین بنشین تا وقتی که میزبانت آید به تو گوید: ‘ای دوست، جای بالاتر بنشین.’ آنگاه تو را در حضور مجلسیان عزّت خواهد بود. [11] زیرا هر ‌که خود را بزرگ سازد، ذلیل گردد و هر ‌که خود را فروتن کند، سرافراز گردد.»

لوقا 13: 18-29
(انجیل، شنبه قبل از میلاد مسیح)

[18] پس گفت: «پادشاهی خدا چه چیز را می‌ماند و آن را به کدام شی تشبیه نمایم؟ [19] دانهٔ خردلی را ماند که شخصی گرفته در باغ خود کاشت، پس رویید و درخت بزرگ گردید، به حدی که مرغان هوا آمده در شاخه‌هایش آشیانه گرفتند.» [20] باز ‌گفت: «برای پادشاهی خدا چه مَثَل آورم؟ [21] خمیرمایه‌ای را می‌ماند که زنی گرفته در سه پیمانه آرد پنهان ساخت تا همه مخمر شد.» [22] عیسی در شهرها و دهات گشته، تعلیم می‌داد و به سوی اورشلیم سفر می‌کرد، [23] که شخصی به وی گفت: «ای خداوند، آیا کم هستند که نجات یابند؟» او به ایشان گفت: [24] «جد و جهد کنید تا از در تنگ داخل شوید. زیرا که به شما می‌گویم: بسیاری خواستار دخول خواهند بود و نخواهند توانست. [25] بعد از آنکه صاحب‌خانه برخیزد و در را ببندد و شما بیرون ایستاده در را کوبیدن آغاز کنید و گویید: ‘ای خداوند، برای ما باز کن.’ آنگاه وی در جواب خواهد گفت: ‘شما را نمی شناسم که از کجا هستید.’ [26] در آن وقت خواهید گفت که ‘در حضور تو خوردیم و آشامیدیم و در کوچه‌های ما تعلیم دادی.’ [27] باز خواهد گفت، به شما می‌گویم که: ‘شما را نمی‌شناسم، از کجا هستید؟ ای همهٔ بدکاران! از من دور شوید.’ [28] در آنجا گریه و فشار دندان خواهد بود، چون ابراهیم و اسحاق و یعقوب و تمامی انبیا را در پادشاهی خدا بینید و خود را بیرون افکنده یابید [29] و از مشرق و مغرب و شمال و جنوب آمده در پادشاهی خدا خواهند نشست.

تقویم قدیم
عبرانیان 11: 8 ، 11- 16

8 به ایمان ابراهیم چون خوانده شد، اطاعت نمود و بیرون رفت به سمت آن مکانی که می‌بایست به میراث یابد. پس بیرون آمد و نمی‌دانست به کجا می‌رود.

‫[11] به ایمان خود سارا نیز قوّت قبول نسل یافت و بعد از اتمام وقت زایید، چونکه وعده‌دهنده را امین دانست. [12] و از این سبب، از یک نفر و آن هم مرده، مثل ستارگان آسمان، زیاد و مانند ریگهای کنار دریا، بی‌شمار زاییده شدند. [13] در ایمان همهٔ ایشان فوت شدند، در حالی‌که وعده‌ها را نیافته بودند، بلکه آنها را از دور دیده، سلام گفتند و اقرار کردند که بر روی زمین، بیگانه و غریب بودند. [14] زیرا کسانی که همچنین می‌گویند، آشکار می‌سازند که در جستجوی وطنی هستند. [15] و اگر جایی را که از آن بیرون آمدند، به خاطر می‌آوردند، بدون شک فرصت می‌داشتند که به آنجا برگردند. [16] لیکن اکنون مشتاق وطنی نیکوتر یعنی وطن آسمانی هستند و از این رو خدا از ایشان عار ندارد که خدای ایشان خوانده شود، چونکه برای ایشان شهری آماده کرده است.

مرقس 10 : 23 - 32

‫‬[23] آنگاه عیسی گرداگرد خود نگریسته، به شاگردان خود گفت: «چه دشوار است که توانگران داخل پادشاهی خدا شوند.» [24] چون شاگردانش از سخنان او در حیرت افتادند، عیسی باز توجّه نموده، به ایشان گفت: «ای فرزندان، چه دشوار است دخول آنانی که به مال و اموال توکّل دارند در پادشاهی خدا! [25] آسانتر است که شتر به سوراخ سوزن وارد شود از اینکه شخص دولتمند به پادشاهی خدا داخل شود!» [26] ایشان بسیار متحیّر گشته، با یکدیگر می‌گفتند: «پس که می‌تواند نجات یابد؟» [27] عیسی به ایشان نظر کرده، گفت: «نزد انسان محال است لیکن نزد خدا نیست. زیرا که همه‌ چیز نزد خدا ممکن است.» [28] پطرس به او گفتن گرفت که «اینک ما همه‌ چیز را ترک کرده، تو را پیروی کرده‌ایم.» [29] عیسی جواب فرمود: «به راستی به شما می‌گویم کسی نیست که خانه یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا اولاد یا املاک را به خاطر من و انجیل ترک کند، [30] جز اینکه اکنون در این زمان صد چندان یابد از خانه‌ها و برادران و خواهران و مادران و فرزندان و املاک با زحمات، و در عالم آینده حیات جاودانی را. [31] امّا بسیاری که اولین هستند، آخرین می‌گردند و آخرین اولین.»

مناسبت و قدیسین روز

شهیدِ مقدّس، ایگناتیوس، حاملِ خدا

این مرد مقدّس را «حاملِ خدا» می‌نامند، زیرا همواره نام خدای زنده را در قلب و بر زبان خود حمل می‌کرد. بنا بر سنّت، او را بدین سبب حاملِ خدا خواندند که در کودکی در آغوش خدای مجسّم، عیسی مسیح، قرار گرفته بود. روزی که خداوند به شاگردان خود درس فروتنی می‌داد، کودکی را در میان ایشان گذاشت و فرمود: «هر که خود را مانند این کودک فروتن سازد، همان در پادشاهی آسمان بزرگ‌تر است» (متی ۱۸ :۴). آن کودک، ایگناتیوس بود. بعدها او شاگردِ یوحنا الهی‌دان شد، همراه با پُلیکارپ، اسقف اِزمیر.

ایگناتیوس، به‌عنوان اسقف اَنطاکیه، کلیسای خدا را چون شبانی نیکو اداره می‌کرد و نخستین کسی بود که شیوی «سرودخوانی آنتیفونی» را در کلیسا بنیان نهاد؛ شیوه‌ای که در آن دو گروه سرود را به‌صورت نوبتی می‌خوانند. این روشِ سرودخوانی توسط فرشتگان آسمان بر او آشکار شده بود.

هنگامی که امپراتور تراژان در مسیر حرکت به‌سوی جنگ با ایرانیان از اَنطاکیه می‌گذشت، نام ایگناتیوس را شنید. او را فراخواند و نصیحت کرد که برای بت‌ها قربانی کند. تراژان وعده داد که اگر او چنین کند، مقام سناتوری به او خواهد بخشید. اما چون اندرزها و تهدیدهای امپراتور بی‌ثمر ماند، قدیس ایگناتیوس را در زنجیرها بستند و همراه ده سرباز سنگدل به روم فرستادند تا به جانوران درنده سپرده شود.

ایگناتیوس در رنج برای خداوند خود شادی می‌کرد و تنها از خدا می‌خواست که درندگانْ گور جسم او شوند و کسی مانع این شهادت نگردد. پس از سفری دراز و دشوار از آسیا، از راه تراکیه، مقدونیه و اپیروس، به روم رسید. در آنجا او را در آرِنا (میدان نبرد شیرها) میان شیران افکندند. شیرها او را دریدند و خوردند و تنها چند استخوان بزرگ و قلبش باقی ماند.

این عاشقِ پرافتخارِ مسیحِ خداوند، در سال ۱۰۶ میلادی، در زمان امپراتور مسیح‌ستیز، تراژان، در روم به شهادت رسید. ایگناتیوس بارها پس از مرگ به مؤمنان ظاهر شده و معجزات بسیار نموده و تا امروز به کسانی که با ایمان به او روی می‌آورند، یاری می‌رساند.

قدّیس دانيلو، اسقف اعظم صربستان

دانيلو فرزند پدر و مادری ثروتمند و خداپرست بود. در کودکی تربیتی نیکو یافت. شاه میلوتین او را به دربار خود برد، اما دانيلو از سر عشق فراوان به خدا گریخت و در صومعهٔ کونچولسک نزدیک رود ایبار، به رهبانیت پیوست. بعدتر، او رئیس صومعهٔ هیلاندر در کوه آتوس شد و از حملات تاراج‌گران صلیبی بسیار رنج کشید.

او نخست اسقف بانیا بود، سپس اسقف هوم، و در نهایت اسقف اعظم صربستان. از آغاز تا پایان زندگی، زاهدی سخت‌کوش بود و عطای ویژهٔ اشک‌ریزی داشت. او میان شاهزاده‌ها، دراگوتین و میلوتین، و سپس میان میلوتین و استِفان دچانی، صلح برقرار کرد. او با لاتین‌ها و نیز با بدعت‌گذاران بوگومیل، با شور و جدیت مبارزه نمود.

به نظارت او، صومعه‌های بانیا و دچانی ساخته شدند و کلیساهای فراوانی را تعمیر یا بنا نهاد. او نسب‌نامه پادشاهان و قدیسان صرب را نوشت. دانيلو، که در خدمت خدا هرگز از تلاش باز نایستاد، در شبی بین نوزدهم و بیستم دسامبرِ سال ۱۳۳۸، در دوران پادشاهی تزار دوشان، در آرامش به سوی خدا رفت. او اسقفی بزرگ، راهبی بزرگ، کارگری بزرگ و میهن‌دوستی بزرگ بود.


سرود ستایش

شهید مقدّس: ایگناتيوس حاملِ‌خدا

ای اسقف مسیح، شگفت‌انگیز و نمونه‌وار،
ای اسقفِ پُر فیض، که دشمنِ خدا نیستی،
نه از آنانی که مخالف خدا بودند و مسیح را کشتند،
بلکه از حاملان‌خدا که مسیح را دوست داشتند—
ای ایگناتیوس مقدّس، مرد حاملِ خدا،
تو را تمجید می‌کنیم و به تو افتخار می‌نماییم.

امپراتور تراژان به تو مقام و افتخار پیشنهاد کرد،
اگر تنها در برابر بت‌ها سجده می‌کردی.
تو امپراتور را به شگفت آوردی، زیرا نپذیرفتی
که خداوند را، حتی به بهای تمامی پادشاهی، انکار کنی.

تو شادمانه به سوی مرگ رفتی، ای پدر حامل خدا؛
از این رو تو را می‌ستاییم و تو را تمجید می‌نماییم.
در برابر جانوران وحشی، آرام ایستادی.
روم سرگرمی می‌جست؛ با تو بازی می‌کرد!
آنجا فریاد زدی: «من گندم خدایم!
درندگان مرا آسیاب کنند تا نان نیکو شوم!»

و اکنون تراژان کجاست؟ امّا تو در آسمان ساکنی.
تو سرودی برای فرشتگانی و آموزگاری برای ما.
ای ایگناتیوس مقدّس، تو که خدا را حمل کردی،
از خدا بخواه تا نانِ حیات را بر ما ارزانی دارد!


تأمل

شهیدان مقدّس، آکنده از عشق مسیح، همچون شعله‌هایی خاموش‌ناشدنی بودند. این عشق، رنج‌های ایشان را سبک می‌کرد و مرگشان را شیرین می‌ساخت.
قدیس یوحنای زرین‌دهان دربارهٔ ایگناتیوس مقدّس می‌گوید:
«او بدن خود را با همان آسانی کنار گذاشت که انسان لباس‌هایش را از تن بیرون می‌آورد.»

ایگناتیوس، در سفر خود به سوی روم برای شهادت، تنها از یک چیز می‌ترسید: اینکه مسیحیان با دعاهای خود به درگاه خدا یا با عملی بیرونی، مانع شهادتش برای مسیح شوند. از این رو، او پیوسته در نوشته‌ها و سخنانش آنان را التماس می‌کرد که چنین نکنند. می‌گفت:

«مرا ببخشید. من می‌دانم چه برایم سودمند است. من تازه وقتی شاگرد مسیح می‌شوم که جز مسیح، هیچ چیز را—نه دیدنی و نه نادیدنی—نخواهم. هر شکنجهٔ شیطانی بر من فرود آید: آتش، صلیب، درندگان، شمشیر، پاره شدن بدن، خرد شدن استخوان‌ها و گسسته شدن همهٔ اندام‌ها—فقط برای آنکه عیسی مسیح را به دست آورم. برای من بهتر است که برای مسیح بمیرم تا اینکه بر سراسر زمین سلطنت کنم… محبوب من بر صلیب میخکوب شده است و در من هیچ آتشی از محبت به چیزهای زمینی باقی نمانده است.»

وقتی او را به میدان نبرد شیران آوردند، رو به مردم گفت:

«ای شهروندان روم، بدانید که من به‌سبب هیچ جنایتی مجازات نمی‌شوم، و نه برای هیچ خطایی به مرگ محکوم شده‌ام؛ بلکه برای خاطر خدایم—خدایی که محبت او مرا مغلوب کرده و او را بی‌وقفه می‌طلبم. من گندم او هستم و دندان‌های جانورانِ وحشی، مرا برای او به نانی پاک تبدیل خواهند کرد.»

چون درندگان او را بلعیدند، مشیّت الهی چنین بود که قلبش در میان استخوان‌ها باقی بماند. هنگامی که بی‌ایمانان قلب قدیس را شکافتند، دیدند که درون آن با حروفی زرّین این نام نوشته شده است:
«عیسی مسیح»


تعمق

دربارهٔ شجاعت یوشع پسر نون:

1. اینکه در همه جا پیروز گردید و همهٔ پیروزی‌های خود را به خدا نسبت داد.

2. اینکه یوشع بدون انحراف، همهٔ فرمان‌های خدا را نگاه داشت؛

3. اینکه با ایمان به یاری خدا، با شجاعت به هر نبردی علیه دشمنان قوم خود وارد شد؛


موعظه

— دربارهٔ داوود —

و داوود به ناتان گفت: بر خداوند گناه کردم (دوم سموئیل ۱۲ :۱۳).
اشک‌هایم شبانه‌روز خوراک من می‌بود (مزمور ۴۲: ۳).

داوودِ پادشاه در برابر خدا گناه کرد، توبه نمود، و خدا او را آمرزید. گناه پادشاه بزرگ بود، اما توبه‌اش بزرگ‌تر. او در برابر خدا مرتکب دو گناه سنگین شد: زنا و قتل. اما هنگامی که ناتان نبی خدا او را سرزنش کرد، با پریشانی فریاد زد:

«بر خداوند گناه کردم!»

بدین‌گونه گناه خود را اعتراف کرد و سخت—بسیار سخت—توبه نمود. او اندوهگین به درگاه خدا دعا می‌کرد، می‌گریست، روزه می‌گرفت، بر زمین می‌افتاد و فروتنانه ضربه‌های سختی را که خدا به سبب گناهانش بر او، خانه‌اش و قومش فرستاد، تحمل می‌کرد.

در مزامیر توبه‌آمیزش می‌گوید:

«من کرمی هستم و نه انسانی» (مزمور ۲۲: ۶).
«‫به خاطر صدای ناله خود، استخوانهایم به گوشت من چسبیده است.»  (مزمور ۱۰۲ :۵).
«بیدار مانده‌ام… زیرا خاکستر را چون نان خورده‌ام و نوشیدنی‌ام را با اشک درآمیخته‌ام» (مزمور ۱۰۲: ۷،۹).
«زانوانم از روزه‌داری ناتوان شده‌اند» (مزمور ۱۰۹ :۲۴).

این است توبهٔ حقیقی؛ این است توبه‌کار راستین! او نه در گناه سخت‌دل شد و نه به سبب گناه به یأس فرو افتاد، بلکه با امید به رحمت خدا، بی‌وقفه توبه کرد. و خدا، که توبه‌کنندگان را دوست می‌دارد، بر این نمونهٔ توبه، رحم آورد. خدا او را آمرزید و بیش از همهٔ پادشاهان اسرائیل او را جلال داد؛ و به او فیض عظیمی بخشید تا زیباترین دعاهای توبه را بسراید و آمدن نجات‌دهندهٔ مقدّس را که از نسل او خواهد بود، پیشگویی کند.

برادران، آیا می‌بینید که رحمت خدا نسبت به توبه‌کنندگان چه شگفت است؟ چنان رحمتی که خدا بر این داوودِ توبه‌کننده داشت که شرم نداشت جسم خود را از نسل او بردارد. خوشا به حال آنان که در گناه سخت‌دل نمی‌شوند و نیز به یأس فرو نمی‌افتند؛ زیرا توبه هر دو را از تباهی می‌رهاند.

ای خداوندِ رحیم، دل‌های ما را با اشک‌های توبه نرم ساز.
جلال و سپاس تا ابد از آنِ تو باد. آمین.